رسالت من مبارزه با جهل است - وظیفه من روشنگریست

رسالت من بیان حقایق و تمایز حق از باطل ( تمایز درست از غلط ) است - هر آنچه در این وبلاگ نوشته شده برشی هر چند کوچک از حقیقت است

رسالت من مبارزه با جهل است - وظیفه من روشنگریست

رسالت من بیان حقایق و تمایز حق از باطل ( تمایز درست از غلط ) است - هر آنچه در این وبلاگ نوشته شده برشی هر چند کوچک از حقیقت است

خاطرات و سرنوشت من که می تواند راهگشای یک ملت باشد

از بچگی باهوش و توانا بودم و قدرت بیان خوبی داشتم و یه جورایی بلند گوی بچه های دیگه بودم و حقشونو سعی میکردم بگیرم

همیشه معتقد بودم ساختار فعلی ، درسای فعلی و حرفای فعلی مشکل داره و یه جای کار میلنگه 

میگفتم با این درسا و آموزش هایی که ما میبینیم تهش هیچی نمیشیم

گذشت و گذشت تا جایی که در ابتدای دبیرستان حس کردم دیگه نمیتونم به این وضعیت ادامه بدم و علارقم مخالفت خانوادم به خاطر علاقه شدیدم به کامپیوتر رفتم رشته کامپیوتر و دیپلم کامپیوتر گرفتم

اون موقع ها کامپیوتر علم‌ جدید بود و طب فراگیری داشت ولی من جو زده نشده بودم و واقعا عاشق کامپیوتر بودم


عشقی که خواسته یا نا خواسته تمام زندگی منو تحت تاثیر قرار داد‌و منو تبدیل به یه ادم دیگه کرد

عشق به کامپیوتر باعث شد ضریب هوشی من بالا و بالاتر بره و iq من از حدود ۹۴ به ۱۱۳ و بعد ها به ۱۲۵ برسه

کار با کامپیوتر تمرکز و هوش را بالا میبره و بعد ها به درجه ای از هوش و استعداد رسیدم که متوجه شدم هر رشته ای را که روش تمرکز میکنم میتوانم به انتهایش برسم و دیگر از فهم و درک هیچ چیزی عاجز نبودم

تمام کسانی که به کامپیوتر عشق می ورزند و با عشق از آن‌استفاده میکنند تفکر سیستمی در ذهنشان نهادینه میشود و من هم جدا از این‌قضیه نبودم

بعد از تمام کردن دبیرستان و اخذ دیپلم وارد دانشگاه شدم ولی انجا خبری از علم نبود و دوباره حس کردم وارد دبیرستان شده ام

دروس عمومی ، و دروس تخصصی بی ربط و گسسته از هم و بدون انسجام که‌ نه تنها چیزی به ما اضافه نکرد بلکه همان چیزهایی که در دبیرستان خوانده بودیم هم از یادمان رفت (این‌نکته را کسانی که از فنی وارد دانشگاه میشوند نیک میفهمند ولی کسانی که از ریاضی وارد دانشگاه میشوند چون هیچی بلد نیستند هر چیزی که یاد میگیرند فکر میکنند خیلی پیشرفت کردن و مهندس شدن !!! در صورتی که یه هنرستانی ۱۰ برابر آنها دانش و فن بلد است)

درسم را تا فوق دیپلم ادامه دادم و لیسانسم را نگرفتم چون حس کردم از دنیا و زندگی دارم عقب میوفتم 

اون زمان متوجه بودم که این دانش آموخته هایی که قراره فارق التحصیل بشن علمشون نه به درد جامعه میخوره نه به درد خودشون ولی متاسفانه‌اکثرا مثل ماهی که توی آب هست متوجه نمیشدن توی آب دارن دست و پا میزنن


من راهمو ادامه دادم و رفتم دنبال عشقه خودم و انقدر در مورد ماشین مطلب خوندم که یه روزی دیدم به راحتی خودم میتونم در مورد ماشین مقاله بنویسم و شروع کردم به نوشتن و اولین مقاله ای که نوشتم یه ضرب رفت برای چاپ حتی بدون ویرایش و اصلاحات !!!!!

مقاله ای که یه ادم بی سواد از نظر اکادمیک نوشته بود !

یه روز دیدم اینم دورانی داشت و من باید برم دنبال علمی که توی زندگی آینده کمکم کنه و به خاطر اینکه از اسباب بازی بچگی من آرمیچر و برق بود خیلی زود به تاسیسات گرایش پیدا کردم و دیدم دنیای وسیع و قشنگی داره

توی تاسیسات به واسطه اینکه هوشم به واسطه کامپیوتر و مقاله نویسی چند رده افزایش یافته بود خیلی خیلی سریع پیشرفت کردم و به جایی رسیدم که الان از نظر فهم و درک تاسیسات در رده اول ایران هستم و هیچ کسی در زمینه آبرسانی رقیب من محسوب نمیشود 

و باز هم کسی که بی سواد آکادمیک محسوب میشود توانست مقالاتی بنویسد و پروژه هایی را مشاوره و راهنمایی کند که در هر کدام از آنها علارقم اینکه مهندسان با سابقه ای طراحی تاسیسات آنها را انجام داده بودند چند صد میلیون تا چند میلیارد صرفه جویی به عمل آوردم

--------------------------------------

ولی هیچ کدام از موفقیت های علمی فوق زندگی من را تغییر نداد و شرایط زندگی و معیشتی من هیچ تغییری نمیکرد

تغییر واقعی زمانی در زندگی من رخ داد که به اصرار یکی از بستگان وارد رشته mba شدم

هیج وقت اون روز رو یادم‌ نمیره 

جلسه اول - دکتر ربانی 

دقیقا یک ربع بعد از شروع صحبت های دکتر ربانی متوجه شدم اون درس و رشته ای  که من‌ تمام عمر دنبالش بودم همینه 

جایی که همش حرفای کاربردی میزنن

جایی که خبری از چهارچوب های خشک دانشگاه نیست

جایی که مسایل به شور گذاشته میشه و مثل دانشگاه نیست که هر چیزی میگن‌ باید قبول کنی

جایی که گوش شنوا برای کسانی که حرفی برای گفتن دارند پیدا میشه

جایی که کلاس یک طرفه نیست و آموزش با اشتراک نظر و هم افزایی صورت میگیره


اینجا نقطه عطف زندگی من بود و من را از یک مهندس همه چیز دان به یک مهندس دانای ثروتمند تبدیل کرد


جرقه های mba در ذهن من زده شد و من از یک مهندس خوب به سرعت با یک مدیر و اقتصاد دان خیلی خوب تبدیل شدم و توانستم در مدت دو سال ثروتم را به طرز باورنکردنی افزایش بدم

و نکته مهم اینکه چون من علم اقتصاد و مدیریت را یاد گرفتم این روند برای من متوقف نخواهد شد و همچنان رو به ثروتمندتر شدن پیش میروم

این‌ در حالیست که در تمام دوران تحصیلی پول و ثروت را برای ما مزمت میکردن و نا خوداگاه ما آن را امری پلید و زشت می پنداشتیم 

در صورتی که این مسئله به ترمز های ذهنی برای ما منجر شده بود و باعث میشد این حقیقت محض که پول زاییده تمدن و پیشرفت بشر است را فراموش کنیم

یادمان رفته بود که پول با ارزش است و باید برای به دست آوردن پول یا همان ارزش دست به ابتکار و خلاقیت بزنیم تا بتوانیم زندگی خوبی برای خود و خانواده و در نهایت برای کشور رقم بزنیم


وقتی ما پول را عنصری بد و فاسد بدانیم چطور میتوانیم کشورمان را از فقر و بیکاری نجات دهیم 

پول زحمت کشیده که حاصل پیشرفت و خلق ارزش باشد باعث تبلور یک تمدن میشود و بر عکس آن یعنی بی پولی یا پول حاصل از فروش کانی های معدنی که به مثابه پول باد اورده یا ارث پدری است علاوه بر اینکه خیلی راحت از دست می رود و ضد پیشرفت هست ، باعث انحطاط یک تمدن نیز میشود

---------------------------------

و اما همه اینها را گفتم تا بدانید که این مهندس موفق که به چند علم مهندسی اشراف دارد ، حتی از حل مسائل ساده ریاضی عاجز است و از ابتدا از ریاضی محض متنفر بوده و هست و تمام پیشرفت های زندگی اش را مدیون ندانستن و نخواندن ریاضی میداند چون زمان ، انرژی و فکرش را روی واقعیات زندگی گذاشته است


علی رقم اینکه به  مردم ما تلقین شده ریاضی مهمترین درس است ولی باید بدانید ریاضی محض (یا ریاضی برای ریاضی که فقط بازی با اعداد و فورمول ها است ) در زندگی ۹۹ درصد مردم کمترین کاربرد را دارد ولی ۹۹ درصد دانش آموزان در تلاشند این علم تخیلی را به هر نحو ممکن یاد بگیرند در صورتی که اگر نیمی از ریاضیات را حذف میکردند و به علوم دیگر میپرداختند امروز وضع مردم و کشورمان این نبود


کارخانه ها ، مغازه ها ،پروژه ها و ساختمان ها برای ساخته شدن نیازی به این همه ریاضی دان !  ندارد و فقط یک درصد جامعه اگر در این حوزه دانش بیاموزند کفاف کل پروژه ها را خواهند داد

کشور ما به فن و مهارت و علوم طبیعی نیاز دارد

کشور من نیاز به تعمیر کار خوب ، تکنیسین  و مهندس خوب و مدیر خوب دارد

کشور من نیاز دارد تا در سرفصل های مدرسه ها و دانشگاه هایش تغییرات اساسی ایجاد کند


ترسم که به کعبه نرسی ای اعرابی 

این ره که میروی به ترکستان است